عدم امکان مطالبه خسارت دیرکرد از زمان فوت بدهکار
وقتی از شخصی طلبکارید، از زمانی که او فوت میکند نمیتوان دیگر خسارت تاخیر تادیه گرفت.
تهمورث از رامین که فروشنده است خرید میکند و به جای پول نقد، بابت پرداخت ۶ چک در سررسیدهای مختلف برای رامین به ترتیب زیر صادر میکند که جمع آنها روی هم ۳۷۵۰۰۰۰۰ ریال میشود:
چک شماره ۱: سررسید ۵/۱۲/۷۹ مبلغ ۶۰۰۰۰۰۰ ریال
چک شماره ۲: سررسید ۵/۲/۸۰ مبلغ ۶۰۰۰۰۰۰ ریال
چک شماره ۳: سررسید ۵/۴/۸۰ مبلغ ۵۵۰۰۰۰۰ ریال
چک شماره ۴: سررسید ۵/۶/۸۰ مبلغ ۵۰۰۰۰۰۰ ریال
چک شماره ۵: سررسید ۵/۸/۸۰ مبلغ ۵۰۰۰۰۰۰ ریال
چک شماره ۶: سررسید ۲/۱۱/۸۰ مبلغ ۱۰۰۰۰۰۰۰ ریال
وقتی سررسید هرکدام از این چک ها میرسد، آقای رامین به بانک میرود تا پول چک ها را دریافت کند اما همه چکها به خاطر اینکه پولی در حساب آقای تهمورث نیست برگشت میخورند. به همین دلیل رامین به دادگاه مراجعه میکند تا با شکایت کردن علیه تهمورث، علاوه بر مبلغ چکها و هزینههایی که بابت این شکایت در دادگاه کرده (هزینه دادرسی)، خسارت تاخیر تادیه را هم بگیرد. منظور از خسارت تاخیر تادیه این است که وقتی بدهکار در زمانی که باید بدهی خودش را به طلبکار بپردازد عمدا این کار را نمیکند بابت این تاخیر و دیرکرد به طلبکار خسارتی وارد میشود و اگر طلبکار این خسارت را بخواهد، دادگاه باید مبلغ آن را حساب کند و بدهکار را مجبور به پرداخت آن کند. در این پرونده هم رامین علاوه بر مبلغ چک و هزینههای دادگاه از دادگاه خواسته خسارت تاخیر تادیه را هم حساب کند.
در هر شکایتی، شاکی باید مشخصات خوانده و محل زندگی و اقامت او را ذکر کند و به اختلاف بین آن ها باید در دادگاه آنجا رسیدگی شود منتها در این پرونده ظاهرا رامین از محل اقامت تهمورث که در بجنورد بوده اطلاعی نداشته و محل اقامت او را نامشخص اعلام میکند و به دادگاه تهران برای شکایت مراجعه میکند. در جلسه دادگاه هم تهمورث غایب بوده و در غیبت او دادگاه ادعای رامین را می پذیرد و حکم به محکومیت تهمورث به پرداخت پول چک ها، هزینه دادرسی و خسارت تاخیر میدهد.
اتفاقا تهمورث فوت میکند و هر گاه کسی فوت کند چون همه اموال و داراییهای او به وراثش منتقل میشود طبق قانون، وراث جانشین او میشوند. بنابرین وراث تهمورث که لاله و سیمین و زری بودند از محکوم شدن پدرشان در دادگاه با خبر میشوند و چون حکم دادگاه به صورت غیابی صادر شده بود تصمیم میگیرند در دادگاه اصطلاحا واخواهی کنند. یعنی به دلیل اینکه پدرشان بخاطر ندیدن اخطارهای دادگاه در جلسه دادگاه غایب بوده از دادگاه میخواهند دوباره با حضور آنها به پروندهشان رسیدگی شود. این بار هم دادگاه به نفع رامین حکم به پرداخت پول چک ها، هزینه دادرسی و خسارت تاخیر میدهد و زری و سیمین و لاله را محکوم میکند چون آن ها دلیلی ندارند که ثابت کنند رامین حق گرفتن مبلغ چکها را ندارد.
زری و لاله و سیمین دست از مقاومت برنمیدارند و این بار برای اعتراض به این حکم، به دادگاه تجدیدنظر مراجعه میکنند تا شاید در محکومیت آنها تغییری ایجاد شود و اصطلاحا تجدیدنظرخواهی میکنند.
دادگاه تجدیدنظر به نکتهای دیگر توجه میکند: همانطور که اشاره شد وقتی کسی ادعا دارد دیگری به او بدهکار است باید به دادگاهی برای شکایت مراجعه کند که بدهکار در آنجا زندگی میکند اما رامین در شکایت خود به دادگاه اعلام کرده بود از محل اقامت تهمورث اطلاعی ندارد و به همین خاطر به دادگاه تهران رفت. اما وقتی لاله و سیمین و زری به دادگاه مراجعه میکنند محل زندگی را بجنورد اعلام میکنند و همچنین بانکی هم که چک تهمورث متعلق به آن است یکی از شعبههای بانک بجنورد بوده. با توجه به این نکته دادگاه تجدید نظر پرونده را بررسی نمیکند و اعلام میکند برای رسیدگی به پرونده باید به دادگاه بجنورد مراجعه شود نه دادگاه تهران.
در نهایت در دادگاه بجنورد بخاطر این که تهمورث ۶ چک بلامحل کشیده بود وراث او را محکوم به پرداخت مبلغ ۳۷۵۰۰۰۰۰ ریال پول و هزینه های دادگاه میکند. از طرف دیگر از زمان سررسید چک حدود ده سال گذشته و رامین که پولش را تا آن زمان نگرفته دچار خسارت شده بخاطر همین علاوه بر پولی که میگیرد دادگاه به نفع رامین حکم به خسارت تاخیر تادیه هم میدهد. در حالت عادی خسارت تاخیر تادیه از زمان سررسید چک تا زمانی که بدهکار پول را پرداخت کند حساب میشود اما در این پرونده، تهمورث که بدهکار بوده در بین رسیدگیهای دادگاه فوت کرده و بنابراین دادگاه خسارت تاخیر را از زمان سررسید چک ها تا زمان فوت تهمورث حساب میکند نه تا زمان پرداخت مبلغ، چون بعد از مرگش دیگر او نمیتوانسته بدهی خود را بپردازد و بعد از مرگ تقصیری در تاخیر نداشته بنابراین خسارت تاخیر بعد از مرگ او حساب نمیشود.
بعد از صدور حکم علیه وراث، اگر آنها محکوم به را نپردازند، از تاریخ قطعیت حکم، دارنده چکها میتواند خسارت تاخیر تادیه را از وراث مطالبه نماید.
رای بدوی:
در خصوص دعوی لاله، سیمین و زری به طرفیت رامین به خواسته واخواهی نسبت به دادنامه، این دادگاه به موجب آن مورث واخواهان به مبلغ ۳۷۵۰۰۰۰۰ ریال به انضمام خسارات دادرسی و تاخیر تادیه در حق واخوانده محکوم شده است. دادگاه از توجه به محتویات اوراق پرونده نظر به این که واخواهان دلیل و مدرکی که بیانگر وجود خدشه در رای واخواسته باشد اقامه و ارائه نکرده اند با توجه به وصف تجریدی اسناد تجاری که مصداق بارز آن چک است به استناد ماده ۳۰۵ قانون آیین دادرسی مدنی ضمن رد واخواهی حکم به تایید رای واخواسته صادر و اعلام میگردد رای دادگاه ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاههای تجدیدنظر استان است.
رای تجدیدنظر:
در خصوص تجدید نظرخواهی سیمین به طرفیت رامین نسبت به دادنامه صادره از شعبه دادگاه تهران که بر اساس آن حکم بر محکومیت تجدیدنظرخواه به پرداخت مبالغ مذکور در آن از بابت چک مدرکیه صادر شده است دادگاه با ملاحظه محتویات پرونده اسناد و مدارک و اظهارات مضبوط در آن نظر به اینکه خواهان نخستین خوانده را مجهولالمکان اعلام نموده است و بانک محال علیه نیز بجنورد میباشد علی هذا دادگاه عمومی تهران صالح به رسیدگی نبوده در اجرای ماده ۳۵۲ قانون آیین دادرسی مدنی با نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته که در مقام رسیدگی واخواهی بر دادنامه صادر شده است پرونده جهت رسیدگی به محاکم عمومی شهرستان ارسال گردد رای قطعی است.
رای:
در خصوص دعوی رامین به طرفیت تهمورث به خواسته مطالبه مبلغ ۳۷۵۰۰۰۰۰ ریال بابت وجه شش فقره چک بلامحل( ۷۹/۵/۱۲به مبلغ ۶۰۰۰۰۰۰ ریال، ۸۰/۲/۵۰، به مبلغ ۶۰۰۰۰۰۰ ریال، ۸۰/۴/۵ به مبلغ ۵۵۰۰۰۰۰ ریال،۸۰/۶/۵ به مبلغ ۵۰۰۰۰۰۰ ریال، ۸۰/۸/۵ به مبلغ ۵۰۰۰۰۰۰ ریال و ۸۰/۱۱/۲ به مبلغ ۱۰۰۰۰۰۰۰ ریال ) جملگی صادره عهده بانک شعبه با احتساب خسارات دادرسی و تاخیر تادیه که در جریان دادرسی خوانده فوت نمود و مطابق گواهی انحصار وراثت مضبوط در پرونده، وراث وی لاله و سیمین و زری میباشند. دادگاه با توجه به جمیع محتویات پرونده و توجها به تصویر مصدق چک های مستند دعوی صادره به امضا خوانده متوفی و گواهینامه عدم پرداخت صادره از بانک محالعلیه و عنایتا به اینکه خوانده متوفی در زمان حیاتش و بعد از فوت ایشان وراث نامبرده هیچگونه دلیلی که حاکی از پرداخت وجه چکها باشد ابراز و اقامه نکرده اند و بلکه وراث خوانده متوفی به شرح مندرجات دادخواست و واخواهی بر اشتغال ذمه مورثشان نسبت به وجه چکها به صورت ضمنی اقرار نیز نمودهاند. بنا به مراتب مذکوره دادگاه دعوی خواهان را مقرون به صحت تشخیص و با توجه به اینکه وراث تا کنون ترکه را رد نکرده اند لذا مستندا به مواد ۳۱۰، ۳۱۱ و ۳۱۴ قانون تجارت و تبصره الحاقی به ماده ۲ قانون صدور چک مصوب سال ۱۳۷۶مجمع تشخیص مصلحت نظام و مواد ۱۹۸، ۵۱۵،۵۱۹ و۵۲۲ قانون آیین دادرسی مدنی دادگاههای عمومی و انقلاب و مواد ۲۴۸ و ۲۵۵ قانون امور حسبی حکم بر محکومیت وراث خوانده متوفی که اسامی آنها به شرح سطور فوق اشاره گردید به نسبت سهم الارثشان به پرداخ تبلغ ۳۷۵۰۰۰۰۰ ریال بابت اصل خواسته و مبلغ ۷۰۵۴۰۰ ریال بابت هزینه دادرسی و نیز خسارت تاخیر تادیه از تاریخ سررسید چکها لغایت تاریخ فوت صادرکننده چک که مطابق گواهی انحصار وراثت میباشد در حق خواهان صادر و اعلام مینماید. در خصوص خسارت تاخیر تادیه بعد از تاریخ فوت صادر کننده با توجه به فوت ایشان و عدم امکان تادیه وجه چکها از سوی وی شرایط مقرر در ماده ۵۲۲ قانون آیین دادرسی مدنی محقق نیست لذا نسبت به این قسمت از خواسته حکم به بیحقی صادر میشود. رای صادره حضوری بوده و ظرف مدت بیست روز از تاریخ ابلاغ تجدیدنظر خواهی در محاکم محترم تجدیدنظر میباشد.
برگرفته از سایت مهداد
ثبت ديدگاه