موانع توقيف اموال دولت و شهرداري‎ها

توقيف اموال در صورتي مطرح مي‎شود که بدهکار حاضر به پرداخت بدهي خود به طلبکار نباشد. در اين ‎صورت اگر عين مال موجود باشد همان مال توقيف مي‎شود و در صورتي‎ که عين آن موجود نباشد، معادل آن از ساير اموال مديون توقيف مي‎شود.

انواع توقیف

توقيف مال اعم از وجه نقد و مال منقول يا غيرمنقول است. توقيف در دو مرحله مطرح مي‎شود.

توقیف اموال قبل از صدور  حکم قطعی

يکي در ابتداي طرح دعوي يا در اثناي رسيدگي و قبل از صدور حکم قطعي است که به‎عنوان تأمين خواسته يا دستور موقت لقب دارد و هدف اين است که خوانده (مديون) نتواند اموال خود را انتقال داده يا حيف و ميل کند. در اين مرحله هنوز حقانيت و طلب خواهان به اثبات نرسيده و در حد ادعاست. در مواردي‎ که مستندات خواهان قوي باشد از قبيل سند رسمي يا اسناد تجاري، قانونگذار خواهان را از توديع هرگونه خسارت احتمالي معاف کرده است.

ولي در ساير موارد خواهان بايد مبلغي به تشخيص دادگاه با توجه به مستندات وي نزد صندوق دادگستري بسپارد تا چنانچه در مرحله رسيدگي ادعاي وي بي‌اساس تشخيص داده شود، خسارات وارده به خوانده از قبل توقيف صورت‌گرفته جبران شود. 

توقیف اموال بعد از صدور  حکم قطعی

نوع ديگري از توقيف نيز به منظور اجراي حکم قطعي صورت مي‎گيرد. در اين مرحله با توقيف و اجراي حکم مواجهيم يعني حسب مورد مال به محکوم‎له پرداخت يا تحويل مي‌شود يا به فروش رفته و مبلغ آن پرداخت مي‌شود.

   محدوديت‎هاي توقيف اموال دولتي و عمـومي 

در خصوص توقيف اموال چنين ارگان‎هايي دو نکته بايد مورد توجه واقع شود: اول اين ‎که به‎طور مسلم در طول دادرسي، بيم انتقال اموال يا حيف و ميل آن در خصوص اين مراجع منتفي است يا حداقل فرض بعيدي است. دوم اين ‎که چون اين ارگان‎ها خدمات عمومي ارایه مي‎کنند، خدمات‌رساني آنها مي‎تواند با مشکل مواجه شود.

به‎طور نمونه چنانچه ماشين‎آلات شهرداري در فصل سرما و یخبندان به‎عنوان تأمين خواسته توقيف شود، برف‌روبي و در نتيجه رفت و آمد در شهر مختل مي‎شود. ازسوي ديگر اين مراجع مصون از اجراي قانون نيستند بلکه بايد در تبعيت از قانون و اداي حقوق مردم الگو و نمونه باشند. بنابراين بديهي است که بايد با رعايت دقيق موازين قانوني مانع از تضييع حقوق افراد و اشخاص شوند. 
در اين ارتباط بعد از انقلاب اسلامي در مورد محكوم‎عليهي كه دولت يا سازمان‎هاي دولتي يا شهرداري‎ها باشد، مقرراتي وضع شده كه وضعيت خاصي را به‎وجود آورده است كه از يك طرف خلاف اصول قانون اجراي احكام مدني و فلسفه و اقتضاي احكام قطعي است و از جهتي باعث كاهش اعتبار احكام می‌شود و از طرف ديگر در برخي موارد، تأخير نابجاي اجراي موضوع حکم را فراهم آورده است.

بررسی  قانون نحوه پرداخت محكوم‎به دولت و عدم تأمين و توقيف اموال دولتي

يكي از اين قوانين قانون نحوه پرداخت محكوم‎به دولت و عدم تأمين و توقيف اموال دولتي مصوب سال ۱۳۶۵ است كه مقرر کرده است: وزارتخانه‎ها و مؤسسات دولتي كه درآمد و مخارج آنها در بودجه كل كشور منظور مي‌شود، مكلفند وجوه مربوط به محكوم‎به دولت در مورد احكام قطعي دادگاه‎ها و ساير مراجع قانوني را با رعايت مقررات از محل اعتبار مربوط به پرداخت تعهدات بودجه مصوب سال‎هاي قبل منظور در قانون بودجه كل كشور و در صورت عدم وجود اعتبار و عدم امكان تأمين از محل‎هاي قانوني ديگر در بودجه سال بعد خود منظور و پرداخت کنند. 
با اين توصيف اجراي احکام دادگستري و ادارات ثبت اسناد و املاك و ساير مراجع قانوني مجاز به توقيف اموال منقول و غيرمنقول وزارتخانه‎ها و مؤسسات دولتي كه اعتبار و بودجه لازم را جهت پرداخت محكوم‎به ندارند تا تصويب و ابلاغ بودجه يك‎سال و نيم بعد از سال صدور حكم نخواهند بود. 
ضمناً دولت از دادن هرگونه تامين در زمان مذكور نيز معاف است؛ چنانچه ثابت شود وزارتخانه‎ها و موسسات يادشده با وجود تأمين اعتبار از پرداخت محكوم‎به استنكاف کرده‎اند، مسئول يا مسئولان مستنكف متخلف توسط محاكم صالحه به يك سال انفصال از خدمات دولتي محكوم خواهند شد و چنانچه متخلف به وسيله استنكاف سبب وارد شدن خسارت بر محكوم‎له شده باشد، ضامن خسارت وارده خواهد بود.

بررسی  قانون راجع به منع توقيف اموال منقول و غيرمنقول متعلق به شهرداري‎ها

قانون ديگري كه در اين زمينه تصويب شده، قانون راجع به منع توقيف اموال منقول و غيرمنقول متعلق به شهرداري‎ها مصوب سال ۱۳۶۱ است، كه در اين قانون آمده است: وجوه و اموال منقول و غيرمنقول متعلق به شهرداري‌ها اعم از اينكه در بانك‎ها يا در تصرف شهرداري يا در نزد اشخاص ثالث و به‎صورت ضمانت‎نامه به نام شهرداري باشد، قبل از صدور حكم قطعي قابل تأمين و توقيف و برداشت نیست.

شهرداري‎ها مكلفند وجوه مربوط محكوم‎به احكام قطعي صادره از دادگاه‎ها يا اوراق اجرایي ثبتي يا اجراي دادگاه‎ها و مراجع قانوني ديگر را در حدود مقررات مالي خود از محل اعتبار بودجه سال آتي خود بدون احتساب خسارت تأخير تاديه به محكوم‎لهم پرداخت کنند. در غير اين‎صورت ذي‎نفع مي‎تواند برابر مقررات نسبت به استيفاي طلب خود از اموال شهرداري تأمين يا توقيف يا برداشت کند. چنانچه ثابت شود كه شهرداري با داشتن امكانات لازم از پرداخت دين خود استنكاف کرده است، شهردار به مدت يك‎سال از خدمت منفصل خواهد شد. 
اما در بررسي اين محدوديت‎ها با توجه به قانون محاسبات عمومي مصوب سال ۱۳۶۶ اين قانون چگونگي ايجاد تعهد (از هر طريق اعم از قراردادي و غيرقراردادي و… و كيفيت پرداخت‎هاي ناشي از آن را مشخص كرده است. در اين ارتباط يكي از تعهدات و ديوني كه از نظر اين قانون «ديون بلامحل» ناميده شده، احكام قطعي صادره از طرف مراجع صالحه (مثل دادگاه‎ها، ديوان عدالت، هيأت‎هاي موضوع قانون كار و … ) است. 
در اين ارتباط در ماده ۸ قانون محاسبات عمومي آمده است: ديون بلامحل عبارت است از بدهي‎هاي قابل پرداخت سنوات گذشته كه در بودجه مربوط اعتباري براي آنها منظور نشده است يا زائد بر اعتبار مصوب باشد و در هر دو صورت به يكي از طرق زير بدون اختيار دستگاه ايجاد شده باشد: احكام قطعي صادره از طرف مراجع صالحه؛ انواع بدهي به وزارتخانه و مؤسسات دولتي و شركت‎هاي دولتي ناشي از خدمات انجام‌شده مانند حق اشتراك برق، آب، هزينه‎هاي مخابراتي، پست و هزينه‎هاي مشابه كه خارج از اختيار دستگاه اجرايي ايجاد شده باشد و ساير بدهي‎هايي كه خارج از اختيار دستگاه ايجاد شده باشد.
به گزارش معاونت فرهنگی قوه‌قضاییه، انواع ديون بلامحل موضوع اين بند از طرف وزارت امور اقتصاد و دارايي تعيين و اعلام خواهد شد. ماده ۱۹ همين قانون يكي از راه‎هاي ايجاد تعهد و ايجاد دين بر ذمه دولت را احكام صادرشده از طرف مراجع قانوني و ذي‌صلاح دانسته است. به‎علاوه در ماده ۵۵ قانون مذکور از تعيين اعتبار در قانون بودجه تحت عنوان هزينه‎هاي پيش‎بيني نشده، بحث شده است.
بنابراين از آنجايي که عدم اجراي سريع احكام خود نوعي اطاله دادرسي تلقي شده و اعمال گسترده قانون مذكور موجب كاهش اعتماد به دستگاه قضايي و به نوعي بي‎اعتباري احكام مي‎شود، ضروري است كه متصديان امر نسبت به دستگاه‌هاي مشمول قانون بدون ارایه گواهي معتبر از ذي‌حساب (يا عامل ذي‌حساب) مربوطه دستور توقف عمليات اجرايي صادر نکنند. 
از طرف ديگر با توجه به اينكه دستگاه‌هاي اجرايي دولتي راهكارهاي گوناگوني براي اجراي احكام دادگستري در اختيار دارند، نبايد به صرف ابلاغ حكم و اجرایيه مراتب داشتن فرصت و عدم امكان اجراي حكم را از طريق دفاتر حقوقي خود به اجراي احكام اعلام کنند. در غیر این صورت داراي مسئوليت کيفري خواهند بود.
شايان توجه است که حتي در فرضي كه قانون نحوه پرداخت محكوم‌به دولت و عدم تأمين و توقيف اموال دولتي مصوب سال ۱۳۶۵ داراي اعتبار بوده و نسخ نشده باشد، شامل همه اشخاص حقوقي دولتي به معني اعم نمي‌شود و فقط دو دسته از اين اشخاص را شامل مي‎شود كه عبارتند از وزارتخانه‎ها و مؤسسات دولتي است. در اين ارتباط در قانون محاسبات عمومي کشور در تعريف وزارتخانه آمده است «وزارتخانه واحد سازماني مشخصي است که به‎موجب قانون به اين عنوان شناخته شده يا بشود» و موسسه دولتي را این‌گونه تعريف کرده است: «موسسه دولتي واحد سازماني مشخصي است که به‎موجب قانون ايجاد و زير نظر يکي از قواي سه‌گانه اداره مي‌شود و عنوان وزارتخانه ندارد.» در حالي‎که شرکت دولتي بدين شکل معرفي شده است: شرکت دولتي واحد سازمان مشخصي است که با اجازه قانون به صورت شرکت ايجاد مي‎شود يا «به حکم قانون يا دادگاه صالح ملي شده يا مصادره شده و به‎عنوان شرکت دولتي شناخته شده باشد و بيش از ۵۰ درصد سرمايه آن متعلق به دولت باشد. هر شرکت تجاري که از طريق سرمايه‎گذاري شرکت‎هاي دولتي ايجاد شود، مادام که بيش از پنجاه درصد سهام آن متعلق به شرکت‎هاي دولتي است، شرکت دولتي تلقي مي‎شود.»
بنابراين شركت‎هاي دولتي، مؤسسات عمومي غير‎دولتي از قبيل سازمان هلال احمر، سازمان تأمين اجتماعي، بانك‎ها، شركت‎هاي عمومي غيردولتي (كه ممكن است قبلاً هم دولتي بوده باشند) مانند شركت‎هاي آب و فاضلاب شهري و شركت‎هاي توزيع نيروي برق، به هيچ‎وجه نمي‎توانند مشمول قانون مذكور باشند. همچنين نيروهاي نظامي و انتظامي، نهادها و ارگان‎هاي انقلابي قاعدتاً نمي‎توانند تحت شمول اين قانون قرار گيرند.
اما با توجه به نص صريح قانونگذار و دسته‎بندي‎هايي که قانون محاسبات عمومي از ادارات، مؤسسات دولتي و نهادهاي انقلابي به صورت جداگانه عنوان کرده است، قطعاً دامنه‎ شمول قوانين فوق مؤسسات و نهادهاي انقلابي را در بر نمي‎گيرد. بنابراين اولاً چون قانونگذار نامي از اين مؤسسات انقلابي چه به صورت عام يا موردي و خاص نبرده است، بايد گفت مشمول بودن نياز به تصريح دارد و چون تصريحي نشده شامل نمي‎شوند. ثانياً اگر بنا بود اين مؤسسات مشمول باشند چرا شهرداري که از جمله همين مؤسسات است و در ليست آنها در قانون ديوان محاسبات نيز ذکر شده است مصوبه خاص دارد. از اين‎رو اگر قانونگذار بنا داشت اين‌گونه مؤسسات نيز مشمول باشند، يا مانند شهرداري مصوبه خاص براي آنها مي‎گذراند يا آنها را صريحاً مشمول ماده‌واحده مذکور قرار مي‎داد.