نظریه مشورتی در مورد اعاده دادرسی

درصورتی که در تفسیر قضایی براساس اصل باطن‎ گرایی و واقع‎ گرایی، ماهیت یک سند با ظاهر «بیع» به «وکالت» یا با ظاهر «عقد تملیکی» به عقد «ترهینی» تغییر پیدا کند و با این فرض که در محاکم دیگر و پرونده‎ های متفاوت، تفسیری دیگر داشته ‎اند ، آیا این تفسیر موخر ، ماهیت سند را تغییر می‎ دهد؟

شخصی سند ملکی را برای اخذ تسهیلات به بانک تحویل می‎ دهد و بانک خلاف ضوابط و با مکتوم کردن قصد واقعی و نمایش قصد ظاهری به ‎صورت سند انتقالی «بیع رسمی» ملک را به تملک خود درمی ‎آورد و برمبنای همین ، تقاضای خلع‎ ید می‎ کند. وام‎ گیرنده که مدعی است سود مضاعف بیش از نرخ مصوب بانک مرکزی محاسبه شده ، اقساط را پرداخت نکرده و علیه بانک دعوای مالی برای استرداد مطرح کرده و بانک با حربه سند رسمی ، حکم قطعی خلع ‎ید را اخذ کرده است.

در دعوایی در پرونده دوم با موضوع اثبات مالکیت وام‎ گیرنده، دادگاه تجدیدنظر در مبانی خود سند انتقالی را سند ترهینی و به عنوان تضمین تفسیر کرده و رای قطعی بر وثیقه بودن سند مورد ادعای بانک صادر کرده است.

این رای دادگاه تجدیدنظر که متضمن تفسیر جدید برای ماهیت قرارداد (ترهین) و مرتبط با قرارداد مبنای حکم خلع ‎ید است، مورد استناد دادخواه برای اعاده دادرسی نسبت به حکم خلع‎ ید قرار گرفته است.

دادخواه مدعی است دلیلی مکتوم جهت اعاده دادرسی است؛ زیرا این تفسیر جدید «روح سند» است (رکن معنوی) و مفقود بوده و هرچند ظاهر سند کاغذی (رکن مادی) در دسترس بوده، اما رکن دوم سپس ملحق شده و از آن تاریخ حق اعاده دادرسی ایجاد شده است. آیا می‎توان دلیل را مکتوم و موجب اعاده دادرسی دانست؟

آیا اکنون که مالکیت قطعی وام‎ گیرنده ثابت شده است، می توان ادعای بانک در دعاوی قبلی مبنی بر مالکیت عین (به‎ صورت مکتوم کردن قصد واقعی و نمایش قصد ظاهری) را نوعی حیله و تقلب دانست که در رای قطعی اخیر مورد استناد مبنی بر مالکیت وام‎ گیرنده، نمود پیدا کرده و هویدا شده است؟

صرف ‎نظر از آن‎که فرض مطرح‎ شده مبنی بر رسیدگی و صدور حکم به اثبات مالکیت با توصیف ترهینی بودن رابطه بانک و دریافت‎ کننده تسهیلات، قابل تامل به نظر می‎ رسد، اولا منظور از اسناد و مدارک مکتوم موضوع بند ۷ ماده ۴۲۶ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال ۱۳۷۹، مکتوم بودن واقعی و مادی اسناد و مدارک در جریان دادرسی منتهی به صدور حکم است و تفسیر جدید از سند، مدرک و صدور رای متفاوت با مفاد حکم قبلی (مکتوم معنوی) مشمول بند ۷ ماده ۴۲۶ این قانون نیست. ثانیا وفق بند ۵ ماده ۴۲۶ قانون یادشده، در فرضی که طرف مقابل حیله و تقلبی به‎کار برده که در حکم دادگاه موثر باشد، می‎تواند از موارد اعاده دادرسی تلقی شود.

در فرض سوال ممکن است در صدور سند مالکیت به نام محکوم‎ له، قصد باطنی و واقعی که رهن و وثیقه بوده، کتمان شده باشد؛ اما در هرحال تا زمانی که سند وفق مقررات باطل نشده، به نام مالک معتبر است و در دادرسی و صدور حکم خلع ‎ید که بر مبنای مالکیت رسمی خواهان صادر شده، حیله و تقلبی به کار نرفته است؛ بنابراین مورد سوال مشمول بند ۵ ماده ۴۲۵ قانون مذکور نیست. بنا به مراتب فوق در فرض سوال تا زمانی که دریافت‎ کننده تسهیلات به طریق قانونی، سند انتقال ملک به بانک را ابطال نکند، موجبی برای پذیرش اعاده دادرسی وی وجود ندارد.